حریم عاطفه
یافتههاى روانشناسى نشان مىدهند که توسّل به خودنمایى و خودآرایى، بیشتر در بین دخترانْ رواج دارد. همچنین تجربه بشرى نشان مىدهد که در تصاحب قلبها، پسر، شکار است و دختر، شکارچى! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادّى، دختر، شکار است و پسر، شکارچى! میل دختر به خودآرایى، از این حسّ شکارچىگرى او ناشى مىشود که خداوند براى هدف متعالى «پیوند همسرى» در طبیعت و سرشت او نهاده است. کمتر اتفاق افتاده است که پسران، لباسهاى بدننما و آرایشهاى تحریک کننده به کار ببرند. بعضى از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، مىخواهند دلبرى کنند و پسر را دلباخته خود سازند. این یژگى، البته فرصت تفکّر و انتخاب عاقلانه را از طرفین مىگیرد. بنابراین، مىتوان گفت که انحراف برهنگى، از انحرافهاى مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبیعت لطیف آنان، سختگیرانهتر است. کسانى گفتهاند که اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مىشوند و عطش آنها کمتر مىشود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشمچرانىها و روابط غیر قانونى و خشونت علیه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، کمتر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمایههاى دختران و پسران جواناند. کدام انسان خردمندى بهترین سرمایههاى خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار مىدهد؟ علّتِ بیشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویى جنسى از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگى بیشتر آنها در زندگى مشترک آیندهشان خواهد انجامید. دختر و پسرى که قبل از ازدواج، عفیفانهتر زیستهاند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوشبختتر زندگى مىکنند. پس در واقع، دختران، با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگى آینده و سالمتر ماندن همسر آینده خود، کمک کردهاند و البته چنین خویشتندارى و عفافى از سوى پسران نیز تضمین خوبى براى زندگى آینده خود آنهاست. شاید یک علّت اینکه جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گریزان هستند، همین باشد ؛ زیرا آنان ازدواج را براى خود، یک محدودیت مىدانند و اکثر کامجویىهاى آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمى و در جریان معاشرتهاى آزاد و در محیطهایى غیر از خانه انجام مىپذیرد. طبیعى است که براى چنین کسانى، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامى که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیّت و آغاز یک زندگى نوین و نیز کانون محبّت و فضایى براى کمالجویى و پیشرفتِ دوشادوش است. براى رسیدن به چنین سعادتى است که اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مىکند.
آیا پوشش دختران، مانع رشد آنها نیست؟ پوشش مطلوب اسلام (بدون آنکه بر نوع خاصّى از پوشش، اصرار بورزیم)، براى دختر، مانع هیچگونه فعالیت فرهنگى و یا اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست. آنچه موجب بههم ریختگى جامعه و فلج شدن نیروهاى فعال اجتماع مىگردد، آلودهشدن محیط کار و تحصیل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجویىها و چشمچرانىهاى مردان و میدان دادن به عشوهگرىها و خودنمایىهاى دختران در محیط عمومى است. اگر در محیط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هیچگونه آرایشى نداشته باشند، بهتر درس مىخوانند، فکر مىکنند و به سخن استادْ گوش مىدهند، یا وقتى که در کنار هر پسرى یک دختر آرایش کرده و با وضع نامتناسب (با کلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً کدام روش، التهاب را در دختران و پسران، کاهش مىدهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، کدام را تصدیق مىکند؟ آیا اگر پسران ما در خیابان و کوچه و بازار و مدرسه و اداره و کارخانه و... با رفتارهاى فریبنده و سخنان و وعدههاى شعارگونه و غیر واقعى، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمى جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشقهاى سطحى و خامشان به دیگرى رو کنند، آرامش و امنیّتى براى دختران ما خواهد ماند؟ به تجربه ثابت شده است که هر محیطى که در آن، رفت و آمد و آمیزش کمترى میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصى افراد رعایت شده، در آنجا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشترى داشتهاند و در کار و تحصیل، موفقتر بودهاند.
عفاف، مصونیت است تقریباً در تمامى فرهنگها و جوامع، دختر، هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را پوشیدهتر نگه دارد و کمتر در معرض تماشاى بیگانگان قرار گیرد، بیشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتى افراد بىبندبار هم هنگامى که سر عقل مىآیند و مىخواهند تشکیل خانواده بدهند، براى گزینش همسر، به دنبال دخترى پاک و عفیف که تا قبل از آن با هیچ پسرى رابطه نداشته باشد، مىگردند. اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف، شناخته شدهاند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن مىفرماید: «رعایت حریم عفاف (در روابط اجتماعى) از سوى زنان، براى این است که به عفاف و پاکى شناخته شوند و از آزار و اذیت بیماردلان، به دور باشند». (احزاب، آیه 59) خودنمایى یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُکوه دختران مىکاهد و علاوه بر آنکه زمینه را براى نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم مىسازد، پسران جوان را که باید مظهر اراده و فعالیت و شجاعت و مردانگى و تصمیم باشند، به افرادى هوسباز، چشم چران و لوده و بىاراده و ضعیف، تبدیل مىکنند. البته اگر دختران در روابط اجتماعى خود در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند و با چادر یا مانتو و روسرى مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانىِ بیشترى خواهند داشت و بهتر درس مىخوانند. چهقدر خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آنچنان رفتار کند که علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاکى از او هویدا باشد و به این صفات، شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان (که به دنبال شکار مىگردند) از او مأیوس مىشوند. این، تقریباً یک اصل همیشگى است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبک و خودنما مىگردند. اینگونه دختران، گویى وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بىزبانى مىگویند: به من توجه کن! بهسوى من نگاه کن! مرا تعقیب کن! و... درحالىکه عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، مىفهماند که دست تعرّض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسرى جرئت نمىکند به او تعرّض یا بىاحترامى کند. دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند که آیا حقیقت، جز این است؟
پاورقی: 1. سوره بقره، آیه 143. 2.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 19، ح 4971 . 3. همان، ص 18، ح 4969 . 4. الکافى، ج 5، ص 559 5. سوره احزاب، آیه 32 . 6. الکافى، ج 2 ، ص 648.
|
معیارهاى اخلاقى براى معاشرت
الف) در نگاه
رسول اکرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا که ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زیان توست». (2) حقیقتْ این است که در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقى، ترک نگاههاى شهوانى دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذّتجویىهاى بىضابطه و بازىکردن با عواطف یکدیگر است.
جوانى که چشمش به جنس مخالف مىافتد و احیاناً از وى خوشش مىآید، مىخواهد که براى بار دوم نیز به وى نگاه کند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غیر عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از دیگرى و بهرهجویى از سرمایه دیگرى است ، جایز نیست.
امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تیرى زهرآگین است که از ناحیه شیطان پرتاب مىشود».(3) و «چه بسیارند نگاههاى کوتاه و لذّتهاى زودگذرى که بعدها حسرتها و تأسّفهاى طولانى درپى خواهند داشت!». (4) با همه این مرزبندىها و سفارشهاى خیرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (یعنى رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد.
ب) در پوشش
پوششى که اسلام براى دخترها مقرّر کرده است، بدین منظور نیست که جلوى فعالیتهاى اجتماعى آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دستها) بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد.
حقیقت، این است که در مسئله پوشش که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان یک عامل مؤثّر مطرح است، یک پرسش جدّى پیش روى ماست: آیا براى خودِ دختر، بهتر است که پوشیده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششى که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیبپذیرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبیعى دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسرى حق داشته باشد که از هر دخترى در هر محفلى حدّاکثر تمتّعات را (بجز یک مورد خاص) ببرد یا نه؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چیست؟
اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیتبخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه اینکه: «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»؟
در آیین اسلام، پسران فقط در موقعى که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمى خانواده است که مىتوانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پیوند کامیابى برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانى به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهاى زندگى او و دیگران شود.
در جامعه اسلامى، هر نوع کامجویى بدون قبول مسئولیت یا کامیابى هیجانى و بدون تعقّل و تفکّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مىشود ؛ اصلى که اتفاقاً به تازگى در روانشناسى جدید غرب نیز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس مىتوان گفت که اسلام، نهتنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناک که باید محدود شوند، نمىنگرد، بلکه حتّى غریزه جنسى را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (یعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به کار مىگیرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقتجویى، علمخواهى، زیبایىطلبى، آفرینشگرى، و...) همگى نیرومندند. کدام انسان خردمندى مىپذیرد که تمامى این غرایز، در پاى غریزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذیریم که آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و کل جامعه را به خطر مىاندازد و انضباط اخلاقى آنها و کل جامعه را مختل مىسازد، ناگزیر باید به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهیم ؛ محدودیتهایى که براى افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانهاند و براى بیماران هوس، یک اجبار، تا نتوانند آزادانه از دیگران بهرهکشى کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.
اوّلین فایدههاى این روش، امنیت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعیّت زنان و دختران، شکوفایى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند که مهمترین نشانههاى «بهداشت روانى» یک جامعه محسوب مىشوند که زمینه لازم براى تولیدات فکرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.
ج) در اندیشه و قلب
نبودن حریم بین دختر و پسر، و آزادى در معاشرتها، هیجانات و التهابهاى جنسى را افزایش مىدهد و با خارج کردن میل جنسى از تعادل و مسیر طبیعىاش، آن را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرىناپذیر و اشباع نشدنى در شکل و تنوع فراوان درمىآورد.
غریزه جنسى، غریزهاى نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشترى بدهد، آتش آن، شعلهورتر مىگردد و نه خاموشتر. مثل افراد آزمندى که هرچه پول بیشترى به دست بیاورند،
حریصتر مىشوند.
تاریخ از آزمندىهاى جنسى، بسیار یاد مىکند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان، در هیچ نقطهاى متوقف یا سیراب نشدهاند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شکارکردن شکار دیگرى براى خود بودهاند.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهاى زیادى درباره خطرناک بودن نگاه جنسى بىضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرتهاى کنترل نشده آنان مىدهد و از طرفى تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و براى هر یک از دو جنس، تکلیفها و مقرراتى معین نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن کریم مىفرماید: «به مردان بگو چشمها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشمها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه 31)
آیین ما از ما مىخواهد که اندیشهمان را هوسآلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّتهاى جنسى به نامحرمى ننگریم و با چنین قصدى به معاشرتهاى اجتماعى قدم نگذاریم.
د) در گفتار
شنیدن صداى دختر براى پسر، در صورتى که قصد لذّتبردن و خوشآمدن در کار نباشد، اشکالى ندارد. در عین حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» که گفتیم، مادام که ضرورتى در کار نباشد، ترک آن، عاقلانهتر است.
براى دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازک کند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگوید. خداى متعال در قرآن، به زنان مىفرماید: «در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد»(5) و امام على(ع) مىفرمود: «به دختران جوان، سلام نمىکنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند». (6)
ه) در رفتار
احتیاطها و توصیههاى دین مبین اسلام، مبنى بر دور نگهداشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظهاى، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف، راه نیابد و افکار آنها مشغول به مسائلى که وقت آن نرسیده است، نشود.
روح جوان، فوقالعاده تحریکپذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریکپذیرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مىگیرد. همان قدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروتْ سیر نمىشود، در میل جنسى(سِکس) نیز چنین است.
در محیطهاى آزاد و باز، هیچ پسرى از تصاحب زیبارویان و هیچ دخترى از متوجّه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمىشود. از طرفى، هوس، در هیچ نقطهاى توقف نمىکند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امکان برآوردن همه خواستهها هیچگاه براى بشر، میسّر نیست.
دست نیافتن به آرزوها و هوسها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بیمارىهاى روانى مىگردد. به محیطهایى که بىبند و بارى در آنها زیاد است، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیمارىهاى روانى و مشکلات روحى، بالاست. شاید مهمترین علت، همین آزادى جنسى و تحریکات فراوان روانى است که به وسیله عکسها، مجلّات، فیلمها و سىدىها و محافل مختلِط تفریحى و حتّى در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مُدها و... دامن زده مىشود و غالباً بىپاسخ مىمانَد ؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب، پیرى زودرس و روانپریشى و اختلالات روحى دیگر، پیامدهاى طبیعى آن فضا هستند.
حریم
جامعه دینى، در روابط اجتماعى خود، توجهى ویژه به حصار عفاف و حریم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگى کند و از هر افراط یا تفریطى به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» مىنامد (1). و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگى فرامىخواند و در مقرّرات خود، همه جنبههاى نیاز دختر و پسر را در نظر مىگیرد. از جمله، دختران را تا حدودى که منجر به زیاندیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهى نمىکند.
رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مىدادند که حتى در جنگها براى امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونههاى بسیارى براى مشارکت زنان و دختران در فعالیتهاى اجتماعى ذکر شده است. روشن است که رعایت حریمها از سوى زنان و مردان، تضمین لازم براى دوام چنین مشارکتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.
روابط آزاد
اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.
اسلام، در عین اینکه اجازه شرکت در محافل، مدارس، دانشگاهها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر مىدهد، دستور مىدهد که به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاستها از یکدیگر جدا باشد.
پیامبر اکرم (ص) در زمان زندگى خویش دستور دادند که درِ ورودى زنان به مسجد از درِ ورودى مردان، جدا باشد. و نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) آن زمان که مسجدشان یک در داشت، فرمودند که شب هنگام که نماز تمام مىشود، نخست خانمها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس مىبینیم که در روزگار پیامبر(ص) نیز زنان در کنار مردان، در صحنههاى اجتماعى از جمله مساجد، و حتّى ساعتى از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمینههاى پیدایش کششهاى جنسى، تا نهایت ممکن، کاسته مىشود.
راهنمایىهایى که در احادیث و آیات براى حریم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعى بیان شده است، بیانگر این حقیقت است که از نظر روانى - تربیتى، رها کردن دختر و پسر در فضاى جذّابیت و کشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زیانبار است و بلکه پُل یا گردنهاى است که پهلوانها نیز در آن مىلغزند. با این مبنا، دعوت به روابط آزادتر و کسب تجربه از خلال آنها، خدمتى به جوانان محسوب نمىشود ؛ بلکه آنها را از رسیدن به آرامش و ثبات از طریق تشکیل خانواده و وفادارى به آن، دورتر مىسازد.
آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مىدارد، این است که اجتماع مدنى، تا حدّ ممکن، غیر مختلط باشد. در مدینة النبى شرایطى فراهم گردید که روح آدمها بال و پر گرفت و جوانان در جوّى سرشار از آگاهى و مسئولیّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبیعى و کنترل غرایز، رشد کردند و خویشتندارى و عفاف، زمینهساز ظهور چهرههاى فکرى و معنوى برجستهاى در میان آنان گردید.
در شرایط مساعد فکرى - معنوى که حریم دختر و پسر رعایت شود و جوان، مجال اندیشیدن و انگیزه و امکان به کمال رسیدن داشته باشد، گلهاى زیبایى همچون یوسف(ع) و مریم(ع) مىرویند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همهجایى شدن کششها و انگیزشهاى جنسى و خروج روابط جنسى از حریم خانواده (یعنى نظام اخلاقى ارضاى این غریزه)، ما کمتر شاهد ظهور چهرههاى خویشتندار و پاکدامن هستیم.
چه لزومى دارد که در جامعه و محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جریان فعالیتها و تلاشهاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (یعنى عملاً با تداخل حریمهاى شخصى)، فعالیتهاى خود را انجام دهند؟ آیا اگر همین تلاشها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذیرد، نقصى در کار و اُفتى در فعالیتها حاصل مىشود؟
این یک واقعیّت است که در جریان فعالیتهاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از کار و تولید و فعالیت، باز مىدارد. و این، در مورد جوانان، بیشتر صادق است ؛ چرا که در میان آنها به خاطر قوىتر بودن غریزه و سرعت هیجان، خیلى زود، پاى جنسیّت به عرصه کار و تولید و تلاش فکرى، باز مىشود ؛ چیزى که در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پایبند به آن، کمتر و دیرتر اتّفاق مىافتد.
نگاهى گذرا به پژوهشهاى روانشناسى - تربیتى و بولتنهاى «روانشناسى کار» و آنچه هم اکنون در کارخانجات و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگیر شدن است (یعنى فاصلهگذارى مناسب میان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پیشنهادى خودشان)، تأییدى بر مدّعاى ماست.
روابط دختر و پسر
علىرغم اینکه افراد ناآشنا به مبانى دینى، اسلام را بدان متهم مىکنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحى داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و براى کسب دانش و کارهاى مفید اجتماعى، دختران و پسران مىتوانند با حفظ پوشش و عفاف، بهراحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکى نیست. روابط اجتماعى به سبکى که دنیاى غربْ آن را پذیرفته است و رواج مىدهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهاى زیانبار آن را نیز مىبیند و به روى خود نمىآورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جارى بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاکدامنى و بزرگمَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچگاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمىشدهاند ؛ ولى همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.
آزادى دختر و پسر
اسلام به اهمیت و ارزش فوقالعاده پاکى و سلامت شخصیّت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاهها، شنیدنها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضى نمىشود که حریم قُدسى دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکى خارج شود. امّا دنیاى امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صریحتر بگویم: «آزادى روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده مىکند. آزادى مورد نظر هم به جاى اینکه به شکفتن استعدادها و خلاقیتها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دایره زندگى و اندیشه متعادل، خارج ساخته است.
دخترى که از آغوش خانواده بیرون مىآید، به کجا روى بیاورد که به دام سودجویانى که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مىگیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیّت و سلامتىاش به خطر نیفتد؟
برخى از سنّتها و آداب اجتماعى ما که جوانان را از اجتماعىشدن، ارتقاى شخصیت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفکر و همسر مناسب بازداشتهاند، نه دینى و نه منطقىاند ؛ امّا در عین حال، کنار گذاشتن تمامى سنّتها و پذیرش بىقید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان پیشرفته نیز رفتار عاقلانهاى به نظر نمىرسد.
فرهنگ غربى، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسیدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در چنین فضایى، هیجانات کاذب و عطش کامجویىها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارىهاى عفیفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، کمتر مىشود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمىدهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شدهاند.
در این جوامع، بر اثر بىبندوبارىها و تلاشهاى دائمى شهروندان براى رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریمهاى انسانى و پیامهاى انبیا، هر روز، جنایات تازهاى در شرف تکوین است، که عشقهاى دروغین خیابانى و دوستىها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطههاى آغاز شمرده مىشوند.
در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانهاى براى مصرف بیشتر محصولات تجارىاند (لباسهاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایى، خوردنىهاى جدید، نوشیدنىهاى تازه، فیلمها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژىزا و توهّمزا و...) بدون آنکه فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونهاى که درونش قرارگرفتهاند، خارج شوند.
در جامعهاى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانىاند، مگر آنکه به شکارچى تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى اینکه همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمى محصولات ارزشمند یا بىارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریمها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصى، حریم سنّتهاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلى که در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس مىدارند، خواهد جنگید!
اکنون بنگرید که در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعىاند یا هنرپیشههاى جلف و فاقد ابتکار و بىاندیشهاى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقى و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دههها و سَدههاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آنهمه رنج، چنین فضاى فرهنگسوز و مادّیتزدهاى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْمآلودى بسپریم؟
.
افزون بر مطالب یاد شده، نکته دیگرى که حساسیت این نوع ارتباط را فزونى مىبخشد، پیامد منفى شکست یا منحرف شدن روابط انسانى از ناحیه جاذبه جنسى و زیستى است. اگر ارتباط درستى از این ناحیه به انحراف گراید، سبب از دست رفتن آبرو و حیثیت اجتماعى و سرمایه زندگى و ارزش و کرامت انسانى دو طرف مىگردد که هرگز جبرانپذیر نیست؛ هر چند آسیبهاى دیگر چون شکست مادى و ناتوانى در یادگیرى و یاددهى و از دست رفتن فرصتها قابل جبران و ترمیم مىنماید.
از سوى دیگر، گستردگى تأثیر آسیب بر آمده از جاذبه جنسى به گونهاى است که تنها به دو طرف رابطه محدود نمىشود و افراد بسیار و حتّى نسل بشر را فرا مىگیرد. این آسیب که به فروپاشى خانوادهها مىانجامد و طهارت نسل آدمى را نابود مىسازد،
در آغاز چنین عمیق و گسترده نمىنماید. تجربه خسارت دیدگان این عرصه نشان مىدهد که افراد خسارت دیده هرگز در آغاز عمق فاجعه را درک نمىکردند و تصور خروج از جاده عصمت و تقوا حتّى براى یک لحظه در خاطرشان نمىگنجید.
نکته دیگرى که در آسیبهاى ناشى از جاذبه جنسى قابل توجّه مىنماید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه است؛ یعنى دیگر عوامل براى آسیب رساندن به روابط انسانى به فراهم بودن شرایط و زمینههاى زمانى و مکانى خاصّ نیازمندند؛ ولى آسیب و انحراف ناشى از جاذبه جنسى چنان قوى و نافذ است که به هیچ شرطى نیازمند نیست. این عامل چنان قدرتمند است که
شرایط را تحت الشعاع قرار مىدهد و به تناسب خواست خود رقم مىزند. همین ویژگى سبب مىشود روابط انسانى همواره از این ناحیه در معرض تهدید قرار گیرد. پس انسان هوشیار نباید حتّى یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند و احساس رامش و اطمینان کند
.
بنابراین، تنها با نگاه به جنسیت نمىتوان ارتباطى را پسندیده یا ناپسند دانست. باید:
:
الف) نخست به بنیانهاى ارتباط توجّه کرد و اساس و ماهیت و محتواى آن را دریافت
.
ب) باید بررسى کرد این ارتباط خاصّ در کنار دیگر عوامل مؤثر در وحدت و اختلاف جنسیت چه شرایطى را اقتضا مىکند. آیا
وحدت جنسیت شرط سلامت آن ارتباط است و یا با اختلاف جنسیت نیز سازگارى دارد؛ و در هر دو صورت، چه شرایطى
مىجوید. در این صورت، ارتباط یاد شده با رعایت مقررات و شرایط آن، پسندیده مىشود وگرنه ناپسند مىگردد. اگر ماهیت و
محتواى ارتباطى، اختلاف جنسیت را در کنار دیگر شرایط اقتضا کند، بى تردید با وحدت جنسیت نمىتوان آن را پسندیده
شمرد؛ مثل ارتباط زوجیت که اختلاف جنسیت را اقتضا مىکند و ارتباطى از این نوع میان همجنسان محکوم به زشتى است.
همانگونه که ارتباط دوستى و پیوند انسانى بناشده بر مهر و محبت وحدت جنسیت مىطلبد و هر ارتباطى از این نوع بین دو
ناهمجنس مطرود و ناپسند است؛ زیرا رسیدن به کمال ارتباط سالم زوجیت جز با اختلاف جنسیت به دست نمىآید و دست یافتن به مدارج عالى دوستى و مهرورزى جز با وحدت جنسیت قابل دستیابى نیست. از همین رو، آن را مطابق با ماهیت و محتواى این ارتباط مىبینیم نه شرطى مستقل. پس نخستین گام در دوستى درک کامل دو طرف و به دست آوردن ظرفیت روحى و روانى یکدیگر است و این شرط تنها با وحدت جنسیت مقدور مىگردد. بى تردید همجنسها بهتر از دو ناهمجنس روحیات، انتظارات و خواستههاى یکدیگر را درک مىکنند. درستى این سخن به تجربه ثابت شده و مقبول همگان است.
حضرت دوست بهرهمند شویم.