حریم عاطفه
روابط دختر و پسر
علىرغم اینکه افراد ناآشنا به مبانى دینى، اسلام را بدان متهم مىکنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحى داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و براى کسب دانش و کارهاى مفید اجتماعى، دختران و پسران مىتوانند با حفظ پوشش و عفاف، بهراحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکى نیست. روابط اجتماعى به سبکى که دنیاى غربْ آن را پذیرفته است و رواج مىدهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهاى زیانبار آن را نیز مىبیند و به روى خود نمىآورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جارى بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاکدامنى و بزرگمَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچگاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمىشدهاند ؛ ولى همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.
آزادى دختر و پسر
اسلام به اهمیت و ارزش فوقالعاده پاکى و سلامت شخصیّت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاهها، شنیدنها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضى نمىشود که حریم قُدسى دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکى خارج شود. امّا دنیاى امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صریحتر بگویم: «آزادى روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده مىکند. آزادى مورد نظر هم به جاى اینکه به شکفتن استعدادها و خلاقیتها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دایره زندگى و اندیشه متعادل، خارج ساخته است.
دخترى که از آغوش خانواده بیرون مىآید، به کجا روى بیاورد که به دام سودجویانى که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مىگیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیّت و سلامتىاش به خطر نیفتد؟
برخى از سنّتها و آداب اجتماعى ما که جوانان را از اجتماعىشدن، ارتقاى شخصیت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفکر و همسر مناسب بازداشتهاند، نه دینى و نه منطقىاند ؛ امّا در عین حال، کنار گذاشتن تمامى سنّتها و پذیرش بىقید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان پیشرفته نیز رفتار عاقلانهاى به نظر نمىرسد.
فرهنگ غربى، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسیدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در چنین فضایى، هیجانات کاذب و عطش کامجویىها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارىهاى عفیفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، کمتر مىشود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمىدهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شدهاند.
در این جوامع، بر اثر بىبندوبارىها و تلاشهاى دائمى شهروندان براى رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریمهاى انسانى و پیامهاى انبیا، هر روز، جنایات تازهاى در شرف تکوین است، که عشقهاى دروغین خیابانى و دوستىها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطههاى آغاز شمرده مىشوند.
در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانهاى براى مصرف بیشتر محصولات تجارىاند (لباسهاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایى، خوردنىهاى جدید، نوشیدنىهاى تازه، فیلمها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژىزا و توهّمزا و...) بدون آنکه فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونهاى که درونش قرارگرفتهاند، خارج شوند.
در جامعهاى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانىاند، مگر آنکه به شکارچى تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى اینکه همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمى محصولات ارزشمند یا بىارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریمها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصى، حریم سنّتهاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلى که در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس مىدارند، خواهد جنگید!
اکنون بنگرید که در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعىاند یا هنرپیشههاى جلف و فاقد ابتکار و بىاندیشهاى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقى و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دههها و سَدههاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آنهمه رنج، چنین فضاى فرهنگسوز و مادّیتزدهاى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْمآلودى بسپریم؟