سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

حریم عاطفه

هرکس خود را نشناسد، به غیر خود نادانتر باشد . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3

 

یافته‏هاى روان‏شناسى نشان مى‏دهند که توسّل به خودنمایى و خودآرایى، بیشتر در بین دخترانْ رواج دارد. همچنین تجربه بشرى نشان مى‏دهد که در تصاحب قلب‏ها، پسر، شکار است و دختر، شکارچى! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادّى، دختر، شکار است و پسر، شکارچى! میل دختر به خودآرایى، از این حسّ شکارچى‏گرى او ناشى مى‏شود که خداوند براى هدف متعالى «پیوند همسرى» در طبیعت و سرشت او نهاده است.

کم‏تر اتفاق افتاده است که پسران، لباس‏هاى بدن‏نما و آرایش‏هاى تحریک کننده به کار ببرند. بعضى از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، مى‏خواهند دلبرى کنند و پسر را دلباخته خود سازند. این یژگى، البته فرصت تفکّر و انتخاب عاقلانه را از طرفین مى‏گیرد.

بنابراین، مى‏توان گفت که انحراف برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبیعت لطیف آنان، سختگیرانه‏تر است.

کسانى گفته‏اند که اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مى‏شوند و عطش آنها کم‏تر مى‏شود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشم‏چرانى‏ها و روابط غیر قانونى و خشونت علیه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، کم‏تر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمایه‏هاى دختران و پسران جوان‏اند. کدام انسان خردمندى بهترین سرمایه‏هاى خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار مى‏دهد؟

علّتِ بیشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویى جنسى از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگى بیشتر آنها در زندگى مشترک آینده‏شان خواهد انجامید.

دختر و پسرى که قبل از ازدواج، عفیفانه‏تر زیسته‏اند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوش‏بخت‏تر زندگى مى‏کنند. پس در واقع، دختران، با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگى آینده و سالم‏تر ماندن همسر آینده خود، کمک کرده‏اند و البته چنین خویشتندارى و عفافى از سوى پسران نیز تضمین خوبى براى زندگى آینده خود آنهاست.

شاید یک علّت این‏که جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گریزان هستند، همین باشد ؛ زیرا آنان ازدواج را براى خود، یک محدودیت مى‏دانند و اکثر کامجویى‏هاى آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمى و در جریان معاشرت‏هاى آزاد و در محیطهایى غیر از خانه انجام مى‏پذیرد. طبیعى است که براى چنین کسانى، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامى که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیّت و آغاز یک زندگى نوین و نیز کانون محبّت و فضایى براى کمالجویى و پیشرفتِ دوشادوش است. براى رسیدن به چنین سعادتى است که اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مى‏کند.

 

آیا پوشش دختران، مانع رشد آنها نیست؟

پوشش مطلوب اسلام (بدون آن‏که بر نوع خاصّى از پوشش، اصرار بورزیم)، براى دختر، مانع هیچ‏گونه فعالیت فرهنگى و یا اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست. آنچه موجب به‏هم ریختگى جامعه و فلج شدن نیروهاى فعال اجتماع مى‏گردد، آلوده‏شدن محیط کار و تحصیل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجویى‏ها و چشم‏چرانى‏هاى مردان و میدان دادن به عشوه‏گرى‏ها و خودنمایى‏هاى دختران در محیط عمومى است.

اگر در محیط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هیچ‏گونه آرایشى نداشته باشند، بهتر درس مى‏خوانند، فکر مى‏کنند و به سخن استادْ گوش مى‏دهند، یا وقتى که در کنار هر پسرى یک دختر آرایش کرده و با وضع نامتناسب (با کلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً کدام روش، التهاب را در دختران و پسران، کاهش مى‏دهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، کدام را تصدیق مى‏کند؟

آیا اگر پسران ما در خیابان و کوچه و بازار و مدرسه و اداره و کارخانه و... با رفتارهاى فریبنده و سخنان و وعده‏هاى شعارگونه و غیر واقعى، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمى جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشق‏هاى سطحى و خامشان به دیگرى رو کنند، آرامش و امنیّتى براى دختران ما خواهد ماند؟

به تجربه ثابت شده است که هر محیطى که در آن، رفت و آمد و آمیزش کم‏ترى میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصى افراد رعایت شده، در آن‏جا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشترى داشته‏اند و در کار و تحصیل، موفق‏تر بوده‏اند.

 

عفاف، مصونیت است

تقریباً در تمامى فرهنگ‏ها و جوامع، دختر، هر اندازه متین‏تر و با وقارتر و عفیف‏تر حرکت کند و خود را پوشیده‏تر نگه دارد و کم‏تر در معرض تماشاى بیگانگان قرار گیرد، بیشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتى افراد بى‏بندبار هم هنگامى که سر عقل مى‏آیند و مى‏خواهند تشکیل خانواده بدهند، براى گزینش همسر، به دنبال دخترى پاک و عفیف که تا قبل از آن با هیچ پسرى رابطه نداشته باشد، مى‏گردند.

اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف، شناخته شده‏اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن مى‏فرماید: «رعایت حریم عفاف (در روابط اجتماعى) از سوى زنان، براى این است که به عفاف و پاکى شناخته شوند و از آزار و اذیت بیماردلان، به دور باشند». (احزاب، آیه 59)

خودنمایى یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُکوه دختران مى‏کاهد و علاوه بر آن‏که زمینه را براى نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم مى‏سازد، پسران جوان را که باید مظهر اراده و فعالیت و شجاعت و مردانگى و تصمیم باشند، به افرادى هوسباز، چشم چران و لوده و بى‏اراده و ضعیف، تبدیل مى‏کنند.

البته اگر دختران در روابط اجتماعى خود در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند و با چادر یا مانتو و روسرى مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانىِ بیشترى خواهند داشت و بهتر درس مى‏خوانند.

چه‏قدر خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آن‏چنان رفتار کند که علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاکى از او هویدا باشد و به این صفات، شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان (که به دنبال شکار مى‏گردند) از او مأیوس مى‏شوند.

این، تقریباً یک اصل همیشگى است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبک و خودنما مى‏گردند. این‏گونه دختران، گویى وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بى‏زبانى مى‏گویند: به من توجه کن! به‏سوى من نگاه کن! مرا تعقیب کن! و... درحالى‏که عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، مى‏فهماند که دست تعرّض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسرى جرئت نمى‏کند به او تعرّض یا بى‏احترامى کند.

دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند که آیا حقیقت، جز این است؟

 

پاورقی:

1.  سوره بقره، آیه 143.

2.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 19، ح 4971 .

3. همان، ص 18، ح 4969 .

4. الکافى، ج 5، ص 559

5.  سوره احزاب، آیه 32 .

6. الکافى، ج 2 ، ص 648.

 

 

 

 

 







 

 

 نوشته شده توسط atefehasmailzade در چهارشنبه 88/11/28 و ساعت 3:7 عصر | نظرات دیگران()

معیارهاى اخلاقى براى معاشرت

الف) در نگاه

رسول اکرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا که ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زیان توست». (2) حقیقتْ این است که در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقى، ترک نگاه‏هاى شهوانى دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذّتجویى‏هاى بى‏ضابطه و بازى‏کردن با عواطف یکدیگر است.

جوانى که چشمش به جنس مخالف مى‏افتد و احیاناً از وى خوشش مى‏آید، مى‏خواهد که براى بار دوم نیز به وى نگاه کند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غیر عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از دیگرى و بهره‏جویى از سرمایه دیگرى است ، جایز نیست.

امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تیرى زهرآگین است که از ناحیه شیطان پرتاب مى‏شود».(3)  و «چه بسیارند نگاه‏هاى کوتاه و لذّت‏هاى زودگذرى که بعدها حسرت‏ها و تأسّف‏هاى طولانى درپى خواهند داشت!». (4) با همه این مرزبندى‏ها و سفارش‏هاى خیرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (یعنى رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد.

ب) در پوشش

پوششى که اسلام براى دخترها مقرّر کرده است، بدین منظور نیست که جلوى فعالیت‏هاى اجتماعى آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دست‏ها) بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد.

حقیقت، این است که در مسئله پوشش که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان یک عامل مؤثّر مطرح است، یک پرسش جدّى پیش روى ماست: آیا براى خودِ دختر، بهتر است که پوشیده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششى که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیب‏پذیرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبیعى دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسرى حق داشته باشد که از هر دخترى در هر محفلى حدّاکثر تمتّعات را (بجز یک مورد خاص) ببرد یا نه؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چیست؟

اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیت‏بخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه این‏که: «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»؟

در آیین اسلام، پسران فقط در موقعى که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمى خانواده است که مى‏توانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پیوند کامیابى برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانى به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهاى زندگى او و دیگران شود.

در جامعه اسلامى، هر نوع کامجویى بدون قبول مسئولیت یا کامیابى هیجانى و بدون تعقّل و تفکّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مى‏شود ؛ اصلى که اتفاقاً به تازگى در روان‏شناسى جدید غرب نیز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.

پس مى‏توان گفت که اسلام، نه‏تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناک که باید محدود شوند، نمى‏نگرد، بلکه حتّى غریزه جنسى را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (یعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به کار مى‏گیرد.

جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقت‏جویى، علم‏خواهى، زیبایى‏طلبى، آفرینشگرى، و...) همگى نیرومندند. کدام انسان خردمندى مى‏پذیرد که تمامى این غرایز، در پاى غریزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذیریم که آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و کل جامعه را به خطر مى‏اندازد و انضباط اخلاقى آنها و کل جامعه را مختل مى‏سازد، ناگزیر باید به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهیم ؛ محدودیت‏هایى که براى افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانه‏اند و براى بیماران هوس، یک اجبار، تا نتوانند آزادانه از دیگران بهره‏کشى کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.

اوّلین فایده‏هاى این روش، امنیت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعیّت زنان و دختران، شکوفایى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند که مهم‏ترین نشانه‏هاى «بهداشت روانى» یک جامعه محسوب مى‏شوند که زمینه لازم براى تولیدات فکرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.

ج) در اندیشه و قلب

نبودن حریم بین دختر و پسر، و آزادى در معاشرت‏ها، هیجانات و التهاب‏هاى جنسى را افزایش مى‏دهد و با خارج کردن میل جنسى از تعادل و مسیر طبیعى‏اش، آن را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى‏ناپذیر و اشباع نشدنى در شکل و تنوع فراوان درمى‏آورد.

غریزه جنسى، غریزه‏اى نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشترى بدهد، آتش آن، شعله‏ورتر مى‏گردد و نه خاموش‏تر. مثل افراد آزمندى که هرچه پول بیشترى به دست بیاورند،

حریص‏تر مى‏شوند.

تاریخ از آزمندى‏هاى جنسى، بسیار یاد مى‏کند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان، در هیچ نقطه‏اى متوقف یا سیراب نشده‏اند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شکارکردن شکار دیگرى براى خود بوده‏اند.

اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهاى زیادى درباره خطرناک بودن نگاه جنسى بى‏ضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت‏هاى کنترل نشده آنان مى‏دهد و از طرفى تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و براى هر یک از دو جنس، تکلیف‏ها و مقرراتى معین نموده است.

به عنوان نمونه، قرآن کریم مى‏فرماید: «به مردان بگو چشم‏ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‏ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه 31)

آیین ما از ما مى‏خواهد که اندیشه‏مان را هوس‏آلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّت‏هاى جنسى به نامحرمى ننگریم و با چنین قصدى به معاشرت‏هاى اجتماعى قدم نگذاریم.

د) در گفتار

شنیدن صداى دختر براى پسر، در صورتى که قصد لذّت‏بردن و خوش‏آمدن در کار نباشد، اشکالى ندارد. در عین حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» که گفتیم، مادام که ضرورتى در کار نباشد، ترک آن، عاقلانه‏تر است.

براى دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازک کند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگوید. خداى متعال در قرآن، به زنان مى‏فرماید: «در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد»(5) و امام على(ع) مى‏فرمود: «به دختران جوان، سلام نمى‏کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند». (6)

ه) در رفتار

احتیاطها و توصیه‏هاى دین مبین اسلام، مبنى بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظه‏اى، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف، راه نیابد و افکار آنها مشغول به مسائلى که وقت آن نرسیده است، نشود.

روح جوان، فوق‏العاده تحریک‏پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک‏پذیرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مى‏گیرد. همان قدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروتْ سیر نمى‏شود، در میل جنسى(سِکس) نیز چنین است.

در محیطهاى آزاد و باز، هیچ پسرى از تصاحب زیبارویان و هیچ دخترى از متوجّه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمى‏شود. از طرفى، هوس، در هیچ نقطه‏اى توقف نمى‏کند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امکان برآوردن همه خواسته‏ها هیچ‏گاه براى بشر، میسّر نیست.

دست نیافتن به آرزوها و هوس‏ها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بیمارى‏هاى روانى مى‏گردد. به محیطهایى که بى‏بند و بارى در آنها زیاد است، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیمارى‏هاى روانى و مشکلات روحى، بالاست. شاید مهم‏ترین علت، همین آزادى جنسى و تحریکات فراوان روانى است که به وسیله عکس‏ها، مجلّات، فیلم‏ها و سى‏دى‏ها و محافل مختلِط تفریحى و حتّى در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مُدها و... دامن زده مى‏شود و غالباً بى‏پاسخ مى‏مانَد ؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب، پیرى زودرس و روان‏پریشى و اختلالات روحى دیگر، پیامدهاى طبیعى آن فضا هستند.


 نوشته شده توسط atefehasmailzade در چهارشنبه 88/11/28 و ساعت 3:6 عصر | نظرات دیگران()

حریم

جامعه دینى، در روابط اجتماعى خود، توجهى ویژه به حصار عفاف و حریم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگى کند و از هر افراط یا تفریطى به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» مى‏نامد (1).  و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگى فرامى‏خواند و در مقرّرات خود، همه جنبه‏هاى نیاز دختر و پسر را در نظر مى‏گیرد. از جمله، دختران را تا حدودى که منجر به زیان‏دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهى نمى‏کند.

رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مى‏دادند که حتى در جنگ‏ها براى امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونه‏هاى بسیارى براى مشارکت زنان و دختران در فعالیت‏هاى اجتماعى ذکر شده است. روشن است که رعایت حریم‏ها از سوى زنان و مردان، تضمین لازم براى دوام چنین مشارکتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.

 

روابط آزاد

اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.

اسلام، در عین این‏که اجازه شرکت در محافل، مدارس، دانشگاه‏ها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر مى‏دهد، دستور مى‏دهد که به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست‏ها از یکدیگر جدا باشد.

پیامبر اکرم (ص) در زمان زندگى خویش دستور دادند که درِ ورودى زنان به مسجد از درِ ورودى مردان، جدا باشد. و نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) آن زمان که مسجدشان یک در داشت، فرمودند که شب هنگام که نماز تمام مى‏شود، نخست خانم‏ها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس مى‏بینیم که در روزگار پیامبر(ص) نیز زنان در کنار مردان، در صحنه‏هاى اجتماعى از جمله مساجد، و حتّى ساعتى از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمینه‏هاى پیدایش کشش‏هاى جنسى، تا نهایت ممکن، کاسته مى‏شود.

راهنمایى‏هایى که در احادیث و آیات براى حریم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعى بیان شده است، بیانگر این حقیقت است که از نظر روانى - تربیتى، رها کردن دختر و پسر در فضاى جذّابیت و کشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زیانبار است و بلکه پُل یا گردنه‏اى است که پهلوان‏ها نیز در آن مى‏لغزند. با این مبنا، دعوت به روابط آزادتر و کسب تجربه از خلال آنها، خدمتى به جوانان محسوب نمى‏شود ؛ بلکه آنها را از رسیدن به آرامش و ثبات از طریق تشکیل خانواده و وفادارى به آن، دورتر مى‏سازد.

آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مى‏دارد، این است که اجتماع مدنى، تا حدّ ممکن، غیر مختلط باشد. در مدینة النبى شرایطى فراهم گردید که روح آدم‏ها بال و پر گرفت و جوانان در جوّى سرشار از آگاهى و مسئولیّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبیعى و کنترل غرایز، رشد کردند و خویشتندارى و عفاف، زمینه‏ساز ظهور چهره‏هاى فکرى و معنوى برجسته‏اى در میان آنان گردید.

در شرایط مساعد فکرى - معنوى که حریم دختر و پسر رعایت شود و جوان، مجال اندیشیدن و انگیزه و امکان به کمال رسیدن داشته باشد، گل‏هاى زیبایى همچون یوسف(ع) و مریم(ع) مى‏رویند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همه‏جایى شدن کشش‏ها و انگیزش‏هاى جنسى و خروج روابط جنسى از حریم خانواده (یعنى نظام اخلاقى ارضاى این غریزه)، ما کم‏تر شاهد ظهور چهره‏هاى خویشتندار و پاکدامن هستیم.

چه لزومى دارد که در جامعه و محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جریان فعالیت‏ها و تلاش‏هاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (یعنى عملاً با تداخل حریم‏هاى شخصى)، فعالیت‏هاى خود را انجام دهند؟ آیا اگر همین تلاش‏ها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذیرد، نقصى در کار و اُفتى در فعالیت‏ها حاصل مى‏شود؟

این یک واقعیّت است که در جریان فعالیت‏هاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از کار و تولید و فعالیت، باز مى‏دارد. و این، در مورد جوانان، بیشتر صادق است ؛ چرا که در میان آنها به خاطر قوى‏تر بودن غریزه و سرعت هیجان، خیلى زود، پاى جنسیّت به عرصه کار و تولید و تلاش فکرى، باز مى‏شود ؛ چیزى که در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پایبند به آن، کم‏تر و دیرتر اتّفاق مى‏افتد.

نگاهى گذرا به پژوهش‏هاى روان‏شناسى - تربیتى و بولتن‏هاى «روان‏شناسى کار» و آنچه هم اکنون در کارخانجات و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگیر شدن است (یعنى فاصله‏گذارى مناسب میان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پیشنهادى خودشان)، تأییدى بر مدّعاى ماست.

 


 نوشته شده توسط atefehasmailzade در چهارشنبه 88/11/28 و ساعت 3:6 عصر | نظرات دیگران()

 

                               

روابط دختر و پسر

 

 

على‏رغم این‏که افراد ناآشنا به مبانى دینى، اسلام را بدان متهم مى‏کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحى داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و براى کسب دانش و کارهاى مفید اجتماعى، دختران و پسران مى‏توانند با حفظ پوشش و عفاف، به‏راحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.

حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکى نیست. روابط اجتماعى به سبکى که دنیاى غربْ آن را پذیرفته است و رواج مى‏دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهاى زیانبار آن را نیز مى‏بیند و به روى خود نمى‏آورد.

اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.

از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جارى بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاک‏دامنى و بزرگ‏مَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچ‏گاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمى‏شده‏اند ؛ ولى همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.

 

آزادى دختر و پسر

اسلام به اهمیت و ارزش فوق‏العاده پاکى و سلامت شخصیّت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاه‏ها، شنیدن‏ها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضى نمى‏شود که حریم قُدسى دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکى خارج شود. امّا دنیاى امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صریح‏تر بگویم: «آزادى روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده مى‏کند. آزادى مورد نظر هم به جاى این‏که به شکفتن استعدادها و خلاقیت‏ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دایره زندگى و اندیشه متعادل، خارج ساخته است.

دخترى که از آغوش خانواده بیرون مى‏آید، به کجا روى بیاورد که به دام سودجویانى که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مى‏گیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیّت و سلامتى‏اش به خطر نیفتد؟

برخى از سنّت‏ها و آداب اجتماعى ما که جوانان را از اجتماعى‏شدن، ارتقاى شخصیت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفکر و همسر مناسب بازداشته‏اند، نه دینى و نه منطقى‏اند ؛ امّا در عین حال، کنار گذاشتن تمامى سنّت‏ها و پذیرش بى‏قید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان پیشرفته نیز رفتار عاقلانه‏اى به نظر نمى‏رسد.

فرهنگ غربى، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسیدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در چنین فضایى، هیجانات کاذب و عطش کامجویى‏ها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارى‏هاى عفیفانه را از انسان گرفته است.

در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، کم‏تر مى‏شود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمى‏دهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شده‏اند.

در این جوامع، بر اثر بى‏بندوبارى‏ها و تلاش‏هاى دائمى شهروندان براى رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریم‏هاى انسانى و پیام‏هاى انبیا، هر روز، جنایات تازه‏اى در شرف تکوین است، که عشق‏هاى دروغین خیابانى و دوستى‏ها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطه‏هاى آغاز شمرده مى‏شوند.

در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانه‏اى براى مصرف بیشتر محصولات تجارى‏اند (لباس‏هاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایى، خوردنى‏هاى جدید، نوشیدنى‏هاى تازه، فیلم‏ها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژى‏زا و توهّم‏زا و...) بدون آن‏که فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‏اى که درونش قرارگرفته‏اند، خارج شوند.

در جامعه‏اى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانى‏اند، مگر آن‏که به شکارچى تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى این‏که همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمى محصولات ارزشمند یا بى‏ارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریم‏ها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصى، حریم سنّت‏هاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلى که در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس مى‏دارند، خواهد جنگید!

اکنون بنگرید که در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعى‏اند یا هنرپیشه‏هاى جلف و فاقد ابتکار و بى‏اندیشه‏اى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقى و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دهه‏ها و سَده‏هاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آن‏همه رنج، چنین فضاى فرهنگ‏سوز و مادّیت‏زده‏اى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْم‏آلودى بسپریم؟


 نوشته شده توسط atefehasmailzade در چهارشنبه 88/11/28 و ساعت 3:4 عصر | نظرات دیگران()

                                                                                                                                     

.

افزون بر مطالب یاد شده، نکته دیگرى که حساسیت این نوع ارتباط را فزونى مى‏بخشد، پیامد منفى شکست یا منحرف شدن روابط انسانى از ناحیه جاذبه جنسى و زیستى است. اگر ارتباط درستى از این ناحیه به انحراف گراید، سبب از دست رفتن آبرو و حیثیت اجتماعى و سرمایه زندگى و ارزش و کرامت انسانى دو طرف مى‏گردد که هرگز جبران‏پذیر نیست؛ هر چند آسیب‏هاى دیگر چون شکست مادى و ناتوانى در یادگیرى و یاددهى و از دست رفتن فرصت‏ها قابل جبران و ترمیم مى‏نماید.

 از سوى دیگر، گستردگى تأثیر آسیب بر آمده از جاذبه جنسى به گونه‏اى است که تنها به دو طرف رابطه محدود نمى‏شود و افراد بسیار و حتّى‏ نسل بشر را فرا مى‏گیرد. این آسیب که به فروپاشى خانواده‏ها مى‏انجامد و طهارت نسل آدمى را نابود مى‏سازد،
در آغاز چنین عمیق و گسترده نمى‏نماید. تجربه خسارت دیدگان این عرصه نشان مى‏دهد که افراد خسارت دیده
هرگز در آغاز عمق فاجعه را درک نمى‏کردند و تصور خروج از جاده عصمت و تقوا حتّى‏ براى یک لحظه در خاطرشان نمى‏گنجید.  

نکته دیگرى که در آسیب‏هاى ناشى از جاذبه جنسى قابل توجّه مى‏نماید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه است؛ یعنى دیگر عوامل براى آسیب رساندن به روابط انسانى به فراهم بودن شرایط و زمینه‏هاى زمانى و مکانى خاصّ نیازمندند؛ ولى آسیب و انحراف ناشى از جاذبه جنسى چنان قوى و نافذ است که به هیچ شرطى نیازمند نیست. این عامل چنان قدرتمند است که

شرایط را تحت الشعاع قرار مى‏دهد و به تناسب خواست خود رقم مى‏زند. همین ویژگى سبب مى‏شود روابط انسانى همواره از این ناحیه در معرض تهدید قرار گیرد. پس انسان هوشیار نباید حتّى‏ یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند و احساس رامش و اطمینان کند

.

بنابراین، تنها با نگاه به جنسیت نمى‏توان ارتباطى را پسندیده یا ناپسند دانست. باید:

:

الف) نخست به بنیان‏هاى ارتباط توجّه کرد و اساس و ماهیت و محتواى آن را دریافت

.

ب) باید بررسى کرد این ارتباط خاصّ در کنار دیگر عوامل مؤثر در وحدت و اختلاف جنسیت چه شرایطى را اقتضا مى‏کند. آیا

 

وحدت جنسیت شرط سلامت آن ارتباط است و یا با اختلاف جنسیت نیز سازگارى دارد؛ و در هر دو صورت، چه شرایطى

 

 مى‏جوید. در این صورت، ارتباط یاد شده با رعایت مقررات و شرایط آن، پسندیده مى‏شود وگرنه ناپسند مى‏گردد. اگر ماهیت و

 

محتواى ارتباطى، اختلاف جنسیت را در کنار دیگر شرایط اقتضا کند، بى تردید با وحدت جنسیت نمى‏توان آن را پسندیده

 

شمرد؛ مثل ارتباط زوجیت که اختلاف جنسیت را اقتضا مى‏کند و ارتباطى از این نوع میان همجنسان محکوم به زشتى است.

 

همان‏گونه که ارتباط دوستى و پیوند انسانى بناشده بر مهر و محبت وحدت جنسیت مى‏طلبد و هر ارتباطى از این نوع بین دو

 

ناهمجنس مطرود و ناپسند است؛ زیرا رسیدن به کمال ارتباط سالم زوجیت جز با اختلاف جنسیت به دست نمى‏آید و دست یافتن به مدارج عالى دوستى و مهرورزى جز با وحدت جنسیت قابل دستیابى نیست. از همین رو، آن را مطابق با ماهیت و محتواى این ارتباط مى‏بینیم نه شرطى مستقل. پس نخستین گام در دوستى درک کامل دو طرف و به دست آوردن ظرفیت روحى و روانى یکدیگر است و این شرط تنها با وحدت جنسیت مقدور مى‏گردد. بى تردید همجنس‏ها بهتر از دو ناهمجنس روحیات، انتظارات و خواسته‏هاى یکدیگر را درک مى‏کنند. درستى این سخن به تجربه ثابت شده و مقبول همگان است.

 ناشناخته بودن هر جنس براى جنس دیگر و یا به کمال نشناختن یکدیگر نقاطى مبهم براى آن‏ها باقى مى‏گذارد و راه مهرورزى کامل و دوستى مستمر و بى شکست را به روى ناهمجنسان سدّ مى‏کند. بدان امید که از دوستى و مهرورزى

 

حضرت دوست بهره‏مند شویم.

         

                  

 


 نوشته شده توسط atefehasmailzade در سه شنبه 88/1/4 و ساعت 10:59 صبح | نظرات دیگران()
   1   2   3   4   5   >>   >
درباره خودم

حریم عاطفه
atefehasmailzade
خیلی حرفها برای گفتن دارم اما زمانی که انگشتانم حروف را لمس می کنند واژه ها از ذهنم پرواز می کند . به تمام روزهای گذشته ام فکر می کنم به اتفاقات خوب و بدی که در زندگی ام روی داد . به امیدها و انتظارها .... می خواهم دوباره آغاز کنم .... دوست داشتن ...... امید و هرچیز دیگری را . می توانم با تمام لحظه ها کنار بیایم . می توانم دوباره بایستم فقط کافی است به یاد بیاورم خداوند در نزدیکی من است آنچنان که از خود به من نزدیک تر !

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 6
مجموع بازدیدها: 46554
جستجو در صفحه

خبر نامه